فاطمه شعبانی: «افشین سنگچاپ» بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر برخلاف نقشهای منفیای که تا به حال در سریالهای مختلف ایفا کرده، کارش را با کارهای کودک و نوجوان آغاز کرده و عروسکگردان مجموعه «چاق و لاغر» و کارهای دیگری در این زمینه بوده است. این بازیگر در رشتههای مختلف فعالیت میکند؛ از دستیاری کارگردانی گرفته تا بازیگری و بازیگردانی. بازیگر لیسانسهها که این روزها مشغول بازی در سریال فوق لیسانسهها است میگوید: «یکی از دلایلی که لیسانسهها خوب جواب داد این بود که به روز نوشته شده بود و دغدغه روزمره ایرانیها را در دهه ۹۰ نشان میداد؛ بنابراین از کلیشه و تکرار فرار کرد و تبدیل به یک کار جدید و نو شد.»
شما که کارتان را با عروسک گردانی مجموعه تلویزیونی چاق و لاغر شروع کردید چرا کار عروسک گردانی را ادامه ندادید؟
من قبل از «چاق و لاغر» برنامه «ما میتوانیم» را کار کرده بودم. از اول هدفم بازیگری بود و نه عروسک گردانی؛ آن یک پروسه خاص در موقعیت و جایگاه خاص بود که در آن دوران به من پیشنهاد شد و پذیرفتم. شاید الان هم اگر ۲۰ سالم باشد و به من پیشنهاد بشود به خاطر جوان بودن و دنبال کار بودن انتخاب کنم، ولی در این سن اگر به من عروسک گردانی پیشنهاد بشود قبول نمیکنم. عروسک گردانی یک شغل سلیقهای و دلخواه است و تعداد افرادی که دنبالش هستند و با عروسک زندگی میکنند کم و خاصند. سلیقه من اینطوری نبود هرچند به این کار خیلی احترام میگذارم و دوستشان دارم و خیلی از دوستان من در این رشته فعالیت دارند و یک جاهایی به آنها غبطه میخورم که ۲-۳ کار بلد هستند، اما اساسا انرژی ام را روی این قضیه نگذاشتم.خصوصا الان که کارهای عروسکی کم شده است، مثلا یک زمانی در دهه ۶۰-۷۰ گروه کودک تلویزیون به کارهای عروسکی متکی بود، اما الان انیمشنهای کامپیوتری آمده است. الان آقای «بهروز غریب پور» آن کارعظیم عروسکی را گذاشته است میبینید که تک نفره و محدودند. باید آدم خاص و با علایق خاص باشد تا بتواند شرایط عروسک و عروسک گردانی را تحمل کند.
برنامه چاق و لاغر نوستالژی دهه شصتیها است، خاطره خاصی ازش ندارید؟
آن زمان مادر من معلم بود و برای دوره ضمن خدمت رفته بود، معلمها دور هم نشسته بودند و میگفتند: دیده اید یک برنامه پخش میشود که از ژاپن آورده اند و از راه دور کنترل میشود وکامپیوتری و ربات است! و جالب اینکه مادرم گفته بود: پسرمن این عروسک را میگرداند، اما کسی باور نکرده بود. تیتراژ این برنامه اینقدر تند است که نمیتوانی بفهمی کی چکار کرده است؟!.
شما علاوه بربازیگری کارهای پشت صحنه هم انجام میدهید به کدام یک بیشتر علاقه دارید؟ بیشتر بازیگر هستید یا پشت صحنه فعالیت دارید؟
به خاطر شرایط، علاقه و ذائقه و تجربیاتی که دوستانم داشتند حرفه ام به من آموخت که برای اینکه بتوانی ۳۰-۴۰ سال در این کار بقا داشته باشی و درکنارش امرار معاش کنی باید همزمان ۲-۳ کار بلد باشی! بنابراین دستیار کارگردانی، برنامه ریزی، انتخاب بازیگر و کارگردانی می کردم. تا ۱۰ سال قبل بیشتر گروه کارگردانی بودم، اما در ۱۰ سال اخیر بیشتر بازیگر هستم و تک وتوک کار پشت صحنه انجام میدهم و بیشتر بازیگری میکنم.
چرا شما اغلب نقشهایی را که بازی میکنید یک کم منفی است؟یک کم منفی نه بگویید خیلی منفی؟!. در تمام سینمای جهان هنرنمایشی داستان از جدال مثبت و منفی شکل میگیرد، تا منفی نباشد مثبت دیده نمیشود و فیلم یک سویه و تخت خواهد شد. جدال مثبت و منفی مبنای هنرنمایشی است برای همین خوشبختانه قرعه منفی اش به نام من افتاده است.
تا به حال نقش مثبت هم بازی کردید؟تا حالا نه، هرچند نقش طنز بازی کردم، اما بلاتکلیف بوده و معلوم نیست من مثبت هستم یا منفی و وسط قرار گرفتم. چند سالی است که جا افتاده نقشهای منفی مطلقا منفی نیستند و خاکستری نوشته میشوند. اصولا نقشهای من در سریالهای طنز خاکستری بوده مثلا در لیسانسهها و فوق لیسانسهها معلوم نیست نقش من منفی یا مثبت است.
نقش منفی که یک کم شیرینی هم داخلشه، درست است؟بله، اینها همان نقشهای خاکستری هستند که کاراکتر شیطنت و نمک دارد. علایق و وابستگیهایی هم دارد و اگر هم اینطور نباشد نقشها غیر قابل دیدن میشود؛ بنابراین هنرپیشه و نویسنده یک ذره نمک وشیطنت چاشنی اش میکنند که صرفا سیاه نباشد و روزمرگی داشته باشد. به نظرمن کسی که دزد، قاچاقچی و حتی قاتل است زن و بچه دارد و شاید عاشق بچهها و خانواده اش باشد. این آدم ۱۰۰ درصد منفی نیست. چند سالی است که نویسندهها این قضیه را لحاظ کرده اند ونقشها را نه منفی منفی و نه مثبت مثبت مینویسند.
در فاصله سریال لیسانسهها تا فوق لیسانسهها کاراکتر شما تغییری هم کرده است.نه همان کارکتر پدر خانواده هستم که یک ذره زود جوش میآورد و کارهایش پیش بینی نشده است.
اصلا دچار تحول نشدید؟نه لزوما نیازی به تغییر کاراکتر نبود، جذابیت کاراکتر به خاطر آن اتفاق و آن شکل بود. به طور قطع اگر دستکاری شود جذابیتش از بین میرود، نویسنده و کارگردان سعی کردند همان کاراکترها را با داستانها و اتفاقهای جدید ادامه دهند.
به نظر شما دلیل اقبال مخاطبان از سریال لیسانسهها چیست ؟ببینید در دهه ۸۰ هر فصل هرکانالی یک برنامه طنز نود شبی داشت که یک میدان کار و عمل عجیب و بسیار جذابی ایجاد کرده و در شبکههای تلویزیون رقابت عجیبی شکل گرفته بود یک دفعه این برنامهها قطع شد و مضامین همه مجموعهها ملودرام تلخ و شیرین شد که خالی از هرگونه طنز است؛ بنابراین یکی از دلایلش این است که ما سریال طنز نداشتیم، دوم اینکه نگاه دقیق نویسنده و کارگردان به شرایط اجتماعی است. یکی از دلایلی که لیسانسهها خوب جواب داد به دلیل این بود که به روز نوشته شده و دغدغه روزمره ایرانیها را در دهه ۹۰ نشان میدهد بنابراین از کلیشه و تکرار فرار کرد و تبدیل به یک کار جدید و نو شد و به یک اتد جدید رسید. آقای صحت به یک نگرش جدید از جامعه رسیده است. از لحاظ تصویری هم توانست این را در غالب دکوپاژ کارگردانی کند و انتخاب درست عوامل و بازیگران دست به دست هم دادند- از طرفی مردم ایران هم در فیلم دیدن باهوش هستند- خوب دریافت کردند و باعث موفیقت سریال شد.
از میان نقشهایی که بازی کردید کدام نقش را بیشتر دوست دارید؟
من ۲ فیلم سینمایی بازی کردم که خیلی دوستشان دارم؛ « بوتیک» و « حوالی اتوبان » که هر ۲ فیلم یک سبک خاص بودند و نقشم هم خاص بود و خیلی دوست داشتم. البته همه کارهای آقای « سیروس مقدم » را چه زمانی که دستیار و بازیگردان بودم چه زمانی که بازی می کردم را دوست دارم هرزمان که با آقای مقدم بودم خیلی سرخوش بودم.
آیا پرکار بودن یا کم کار بودن نشان موفقیت یا عدم موفقیت یک بازیگر است؟
این یک سوال خاص است و نمیشود قاطعانه جواب داد. من خودم یک زمانی پرکار بودم و یک زمان کم کار شدم و لذت میبردم که آخی یک نفس بکشم و یک کم نباشم؛ هم ما دلمان تنگ شود هم مردم دلشان برای مردم تنگ شود. تا آنجا که من تجربه دارم کم کاری نشان بدبودن یک بازیگر و پرکاری نشان خوب بودن یک بازیگر نیست. چون بازیگری به شدت به روحیه انسان وابسته است و کسی که شغلش بازیگری است ممکن است دچار تلاطم روحی و تغییر در زندگی بشود و کم کار کند و برعکس ممکن است همین چیزها باعث شود که هرکاری را که بهش پیشنهاد میدهند بازی کند. نمیشود قضاوت و داوری و نقد کرد باید در جایگاه آن آدمها باشید که چرا پر کار و چرا کم کار هستند واینها نشان عدم موفقیت یا موفقیت بازیگر نیست.
به عنوان سوال آخر یک خاطره شیرین از لیسانسهها برایمان تعریف کنید.
روزی که برای نقش پدر امیرحسین رستمی انتخاب شدم هم برای خودم هم برای دیگران ریسک بزرگی بود که خوشبختانه آقای صحت کرد و بعدها روزنامهها نوشتند نه کسی متوجه میشود و نه کسی باور میکند که ما پدر و پسر نیستیم! الحمدالله خیلی خوب جواب داد و جا افتاد و برای من اتفاق خوبی بود در نگاه من به بازیگری و کار و این را متوجه شدم ریسک کردن چیز خیلی جذابی است. در کل رابطه ام با امیرحسین عالی است. در کل تیم لیسانسهها تیم دوست داشتنی و عجیب و غریبی است که یکی از دلایل موفقیتش همین بچههایی است که دور هم جمع شده اند و همدیگر را دوست دارند و به همدیگر اعتماد میکنند خصوصا آقایان صحت و جودی که امیدواریم دوباره این ارتباط خوب ادامه داشته باشد.